07:00 7406 2021-01-20 00:53:46
|
|
رده وب سایت
انجمن آماتور جاسوسی دوربین مخفی, انجمن سکسی فرانسوی قدیمی, آنال
پشت صحنه ی فیلمهای سکسی
|
توضیحات کلیپ های فیلم دقیق: در طول استراحت ، ویتا نزد داشا آمد و او را کنار گذاشت. او به او گفت که اگر دختری با او رابطه جنسی داشته باشد ، به او یک آیفون 4 می دهد. پدر این مرد در حال اداره شرکتی بود که تلفن های همراهش را می فروخت و این مانند حقیقت بود. دختر آن را خندید ، اما تمام روز به فکر پیشنهاد ویتیتی افتاد - والدینش نتوانستند چنین چیز گران قیمت را تحمل کنند. وقتی روز بعد یک همکلاسی با نگاه مرموز کوله پشتی را باز کرد ، داشا جعبه آرزو را دید. اما ویتا شرط گذاشت - او با یک دوست خواهد بود. در کلاس ، دختر در مورد پیشنهاد فکر کرد - او واقعاً تلفنی می خواست. بعد از درس ، او به ویتا نزدیک شد و گفت که موافق است. آن مرد به سرعت جعبه را با دستگاه بیرون آورد و به داشا داد. پس از مدتی ، ویتا ، ایگور و صاحب خوشحال آیفون در حال ورود به آپارتمان این دختر بودند. همه از لباس زیر خود پایین آمدند و سعی کردند به یکدیگر نگاه نکنند - واضح بود که هیچ کس تجربه چندانی ندارد. داشا روی تخت بالا رفت و زانو زد. بچه ها در هر دو طرف مستقر شدند و دستانشان از هیجان لرزید و شروع به لمس بدن جوان یک همکلاسی کردند. دختر سریعتر نفس می کشد - این فکر که دو پسر به یکباره او را لعنتی می کنند ، خیلی او را روشن کردند. در همین حال ، بچه ها جسورتر شدند - دستانشان شروع به بیرون کشیدن لباس های همکلاسی خود کرد ، در حالی که بچه ها خودشان را فراموش نمی کردند. به زودی سه نفر کاملاً برهنه شدند. بچه ها به بهترین وجهی سعی می کردند - آنها سینه ها و صورت دختر را می بوسیدند ، در حالی که نوازش گربه او را نوازش می کردند. داشا پیچ های بچه ها را گرفت و به آرامی شروع به کار کرد. اما بعد از آن بچه ها بلند شدند ، اعضای نسبتاً بزرگشان درست جلوی صورت داشا بودند. دختر شروع به مکیدن دیک ویتامین کرد و لبهایش را با خوشحالی پشت صحنه ی فیلمهای سکسی لب زد و با دست دیگرش ایگور را تکان داد. پس از مدتی ویتا سر دختر را به سمت شریک زندگی خود چرخاند و وضع تغییر کرد. اما این دوام چندانی نداشت - ایستادن روی تخت نرم ناراحت کننده بود. ویتا ابتدا دراز کشید و با چشم انتظار به همکلاسی خود نگاه کرد. او به سرعت در پاهای او مستقر شد و به کار خود ادامه داد. ایگور ، در همین حال ، در پشت حل و فصل شد - داشا خیس بود ، و دستگاه او به راحتی وارد ترک لچر جوان شد. این سعادت وصف ناپذیر برای هر سه نفر بود - این اولین بار بود. ایگور و ویتا مکانها را تغییر دادند - همه دوست داشتند همه چیز را از این جلسه بگیرند. داشا با سرطان ایستاده بود ، با دو سوراخ به طور همزمان کار کرد ، و نرمی ناله کرد. او در عین حال شیرین و شرمنده بود. بچه ها عاشقان بی تجربه بودند - پوزها خیلی متنوع نبودند. با این وجود ، ویتا سرانجام دختر را روی تختخواب خود قرار داد و شروع به لعنت کردن او کرد و نسبتاً پرخاشگرانه - هر دو بچه قبلاً لبه بودند. ایگور با نگاه کردن به چنین تصویری ، روی داشا زانو زد و شروع به لرزیدن کرد. فکر اینکه او مانند یک فاحشه تمام می شود ، اکنون او را وحشیانه هیجان زده می کند. او با صدای بلند ناله کرد ، که به عنوان یک سیگنال برای Viti بود. پسر شروع کرد به حرکت سریعتر و سریع تر ، او در حال حاضر در کشش خانه بود. ناگهان حرکاتش تا حد ممکن شتاب گرفت و ویتا با ناله با داشا به پایان رسید. یک ثانیه بعد ، اسپرم گرم ایگور روی سینه دختران ریخت - قادر به دیدن چنین تصویری ناگوار نبود ، او بعد از آنها به پایان رسید.
|